رشک بردن و رقابت کردن. غیرت خوردن. (ناظم الاطباء). غیرت بردن. غیرت آوردن. رجوع به غیرت و غیره شود، حفظ ناموس کردن. غیرت خوردن. (ناظم الاطباء). تعصب و حمیت داشتن. رجوع به غیرت و غیره شود: وگر بردباری کنی از کسی بگویند غیرت ندارد بسی. سعدی (بوستان). هرکه غیرت نداشت دینش نیست آن ندارد کسی که اینش نیست. اوحدی
رشک بردن و رقابت کردن. غیرت خوردن. (ناظم الاطباء). غیرت بردن. غیرت آوردن. رجوع به غَیرَت و غَیرَه شود، حفظ ناموس کردن. غیرت خوردن. (ناظم الاطباء). تعصب و حمیت داشتن. رجوع به غَیرَت و غَیرَه شود: وگر بردباری کنی از کسی بگویند غیرت ندارد بسی. سعدی (بوستان). هرکه غیرت نداشت دینش نیست آن ندارد کسی که اینش نیست. اوحدی